اعتماد به خداوند
نوشته شده توسط : شبگرد تنها

لاله سرنگون خوانسار

سلام دوستان  قبل از هر چیز این گل زیبا را به عنوان عیدی از من کمترین قبول کنید سال نو بر همگان مبارک ......

حکایت ذیل داستان حضور داوند در زندگی روزمه همه ما انسانهاست به شنیدنش میارزه /

شخصی در کنار ساحل قدم میزد و سر را به اشمان برداشته بود و با خود نجوا میکرد :

ایخدا مگه نمیگند تو همیشه همراه بندگان خودت هستی و هیچ وقت اونا را تنها نمیزاری پس چرا من را تنها رها کردی و هیچ وقت همراه من نیستی ؟

ندا امد از سوی خدا :

بنده ناسپاس بجای این که سر به اسمان براری سر به زیر افکن و ردپاها را روی زمین بنگر.......

شخص سر به زیر انداخت و با تعجب دید که روی ماسه های ساحلی دو رد پا وجود دارد با تعجب پرسید ؟

خدایا این ردپای دوم متعلق به کیست؟

خداوند فرمود:

این ردپا متعلق به  من است که همیشه و در همه حال در کنار تو هستم اگر دیده نمیشوم دلیل بر نبودنم نیست ای بنده من.......

شخص رفت و رفت و رفت تا رسید به صخره های ساحلی مسیر ناهموار و لغزنده و صعب العبور. .........

نگاهی به زمین انداخت دید ردپای دومی وجود ندارد ترسید و فریاد زد :

خدایا تا دیدی که مسیر نا همواراست تنهایم گذاشتی؟

ندا امد:

ای بنده عجول من ان ردپا که میبینی متعلق به من است نه تو . همواره در مسیر های اسان زندگی در کنار تو هستم و در مراحل سخت تو را در اغوش میگیرم  فقط  باید به من اعتماد کنی و مرا باور کنی...............

 





:: بازدید از این مطلب : 565
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : شنبه 6 فروردين 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
mehrzad در تاریخ : 1390/1/8/1 - - گفته است :
سلام ممنون که من رو لینک کردی من هم لینکت کردم. موفق باشید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: